سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این گونه باشیم...
درباره
میثم[17]

پسرکی آرام وبه شدت دلسوز که نمیتواند ازار واذیت کسی را ببیند ولی... اهل شوخی هستم وگاهی اوقات به شدت جدی

ویرایش
جستجو


آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
شعر ، شهادت ، امام حسن ، مادر ، فیلتر شکن ، گناه ، رهبر انقلاب ، 19دی ، شهید ، روضه ، شهید تورجی زاده ، امام علی ، حدیث ، حسبنالله ، حضرت معصومه ، حقیقت ، حکیمانه ، خدا ، خواص ، داداش ، درد ، دعا ، دعا مجرب ، دل تنگ اعتکاف ، دلتنگی ، دوخط روضه ، دوری از خدا ، ذکر خداوند ، ربیع الول ، رحلت پیامبر ، رحمت خداوند ، امربه معروف ، ایت الله بهجت ، ایرانسل ، بیمه شدن کشور ، پای پیاده ، پدر ، پوشش ، پیام شهادت امام رضا ، پیامک ، تبریک ماه ، تسلیم ، تماس تلفنی ، توبه ، توجیه گناه ، جبهه ، جملات الهام بخش ، چهل روزفراق ، چی میشد اگر خدا ، حالت بحرانی وراه کار ، حجاب ، شهید علی خلیلی ، طفلان زینب ، عشق واقعی ، فاطمه ، فاطمیه ، فداکاری ، فرج ، زیبا ، سائل ، سالروز شهادت تورجی زاده ، سخن پیامبر ، سربازی ، شریفی من ، شهید بهشتی ، شما ، شناخت خود ، آخرصفر ، آرامش روانی ، آهنگ پیشواز ، آوینی ، احترام به والدین ، اخت الرضا ، اربعین ، اربعین حسین ، اعتکاف ، اعمال ام داوود ، اعمالی برای باز شدن بخت ، اقسام اعتکاف ، امام جواد ، رهبری ، روحانی ، روزی ، امام حسین ، امام زمان ، امام صادق ، لااله الا الله ، لطیفیان ، قتلگاه ، قرآن ، گشایش بخت ، محرم ، مذاکره ، مذاکره با امریکا ، مسجد ، من از دور و بری های شما بسیار می ترسم ، مهربان ، نماز ، نهج البلاغه ، نیروی درونی ، وصیت نامه ، ولادت کریمه اهل بیت ، یا زهرا ، یوسف رحیمی ، کربلا ،
ارسال شده در جمعه 92/10/13 ساعت 8:15 ع توسط میثم

اگر چهار تکه نان باشد، 
و شما پنج نفر باشید؛ 
آن کسی که اصلن از مزه آن نان خوشش نمی آید، مادر است...




برچسب ها : مادر  , فداکاری  ,


      
ارسال شده در جمعه 92/10/13 ساعت 4:0 ع توسط میثم

چی می شد اگه خدا

امروز وقت نداشت به ما برکت بده  چرا که ما وقت نکردیم دیروز از او تشکر کنیم .

چی می شد اگه خدا

فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد چون امروز اطاعتش نکردیم . 

چی می شد اگه خدا

امروز با ما همراه نبود چرا که دیروز قادر به درکش نبودیم . 

  چی می شد که دیگه

شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم و شکر نکردیم .

   چی می شد اگه خدا

عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم .

چی می شد اگه خدا در خانه اش را می بست چرا که ما در قلب های خود را بسته بودیم .

     چی می شد اگه خدا

امروز به حرف هامون گوش نمی کرد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم

چی می شد اگه خدا

خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت چون به یادش نبودیم 

چی می شد اگه خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




برچسب ها : خدا  , رحمت خداوند  , مهربان  , چی میشد اگر خدا  ,


      
ارسال شده در پنج شنبه 92/10/12 ساعت 10:40 ع توسط میثم

رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:

هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم .

حلول ماه ربیع الاول بر همه مسلمین خصوصاً شما دوستان مبارک باد .




برچسب ها : ربیع الول  , تبریک ماه  , سخن پیامبر  ,


      
ارسال شده در چهارشنبه 92/10/11 ساعت 4:0 ع توسط میثم

در شگفتم از کسی که می تواند به خاطر گناه استغفار کند ولی ناامید است. امام علی(علیه السلام)***

آنکه حقیقت را نمی داند نادان است،آنکه حقیقت را می داند ولی انکار می کند تبهکار است.***

غمگین بودم که چرا کفش ندارم، اما در خیابان مردی را دیدم که پا نداشت.***

 




برچسب ها : حقیقت  , زیبا  , حکیمانه  , امام علی  ,


      
ارسال شده در سه شنبه 92/10/10 ساعت 4:42 ع توسط میثم
من از دور و بری های شما بسیار می ترسم
برایت ماه عاشق از در و دیوار می ترسم
درون آستین خویش را آقا نگاهی کن
هوای خانه مسموم است من از مار می ترسم
ردیف کوزه هایی تشنه را در خواب می بینم
و از این لحظه ها تا لحظه ی افطار می ترسم
به هرجا چشم می دوزم حضور نیش می بینم
و از این عقرب خوابیده ی جرار می ترسم
صدای سکه می آید و پای چکمه می لرزد
از این سربازهای لوده ی بیمار می ترسم
کسی این جا برایت مالک اشتر نخواهد شد
به این خاطر من ای تنها ترین سردار می ترسم
برای صلح کردن فرصت خوبیست اما بعد
من از افکار این اشباح بی مقدار می ترسم
عجب شهری ست! فردا تیر بر نعشت نمی بارد؟
از این کوچه از این میدان از این بازار می ترسم



برچسب ها : امام حسن  , شهادت  , شعر  , من از دور و بری های شما بسیار می ترسم  ,


      
ارسال شده در سه شنبه 92/10/10 ساعت 4:34 ع توسط میثم

در مشهد و مدینه چه محشر است/

شال عزا به گردن زهرا و حیدراست/

یا بن الحسن بیا که تسلی دهم تورا/

چون سوگ مجتبی و رضا و پیغمبر است.

*

*

غمی در سینه ام می جوشه امشب

چراغ آسمون، خاموشه امشب

گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا علیهاالسلام

به جای مادرش، می پوشه امشب!




برچسب ها : امام حسن  , شهادت  , پیامک  , رحلت پیامبر  , پیام شهادت امام رضا  ,


      
ارسال شده در سه شنبه 92/10/10 ساعت 4:28 ع توسط میثم

امام حسن علیه السلام فرمودند:
هر کس‌ که‌ پیوسته‌ به‌ مسجد رود یکى‌ از این‌ هشت‌ فایده‌ نصیبش‌ شود :
آیه‌ محکمه‌ ، دست‌یابى‌ به‌ برادرى‌ سودمند ، دانشى‌ تازه‌ ، رحمتى‌ مورد انتظار ، سخنى‌ که‌ او را به‌ راه‌ راست‌ کشد یا او را از هلاکت‌ برهاند ، ترک‌ گناهان‌ از شرم‌ مردم‌ و ترس‌ از خدا .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)




برچسب ها : امام حسن  , شهادت  , آخرصفر  , مسجد  ,


      
ارسال شده در سه شنبه 92/9/12 ساعت 5:0 ع توسط میثم

خیلی وقت ها که بر اثر فشار فعالیت ها شب دیر به منزل می آمد، به شوخی می گفتم:
«راه گم کردی! چه عجب این طرف ها!» متواضعانه می گفت شرمنده ام.
رعایت اهل منزل را زیاد می کرد. خیلی مقید بود که در مناسبت ها حتماً هدیه ای برای اعضای خانواده بگیرد؛
حتی اگر یک شاخه گل بود. با بچه ها بسیار دوست بود. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان زمانی را به آنها اختصاص می داد.
بچه ها به این وقت شبانه عادت کرده بودند. وقتی ساعت مقرر می رسید، دخترم بهانه حضورش را می گرفت.
با پسرم محسن بازی های مردانه می کرد؛ بدون این که ملاحظه بچگی یا توان جسمی او را بکند. به جد کشتی می گرفت و این مایه غرور محسن بود.
همسر شهید





      
ارسال شده در دوشنبه 92/9/11 ساعت 5:0 ع توسط میثم

یک مقطعی احساس کردیم بین اساتید تضادها و دسته بندی هایی وجود دارد.

معمولاً چنین گروه بندی هایی در دانشکده های مختلف وجود دارد؛ اما احساس کردیم این تیپ اساتید را در دانشکده زیاد تحویل نمی گیرند.

دکتر شهریاری و دوستانش می خواستند دانشکده فیزیک تبدیل به دانشکده مهندسی هسته ای شود،

اما جبهه مقابلشان در برابر این کار مقاومت می کرد. طیف دکتر شهریاری و دوستانش حزب اللهی بودند. طرف مقابلشان هم در ظاهر مذهبی بود؛

اما به راحتی درباره دیگران حرف و تهمت می زدند.
اما دکتر شهریاری و دوستانش حتی اجازه نمی دادند سر کلاس هایشان از اختلافات صحبت کنیم. منش و اخلاقشان این بود.

شاگردشهید





      
ارسال شده در یکشنبه 92/9/10 ساعت 5:0 ع توسط میثم

رفتار دکتر به گونه ای بود که آدم ها را به مسائلی راغب می کرد.

خیلی از دختران دانشجو که هنگام ورود به دانشگاه با مانتو بودند

بعد از یکی دو سال که با ایشان یا دکتر عباسی آشنا می شدند چادری می شدند.

/شاگرد شهید





      
<      1   2   3   4   5   >>   >