دوخط روضه...
مادر به خیمه و دو جوانش به قتلگاه
پا می کشند راه نفس باز وا کنند
در آخرین نفس که نفس بر لب آمده
می خواستند مادر خود را صدا کنند
اما زخیمه گاه نیامد بجای او
زود آمدند تا سرشان را جدا کنند
عباس اگر نبود که چیزی نمانده بود
می خواستند هر چه که تیغ است جا کنند
حسن لطفی
برچسب ها :
شعر , طفلان زینب , دوخط روضه ,